آوردهاند درویشی به در خانه بخیلی رفت و در زد. بخیل از درون خانه گفت: ای درویش! فردا بیا که قرار است گروهی از دوستان را مهمان کنم و به تو هم سهمی خواهم داد. درویش گفت: امروز مرا سیر کن که تا فردا زنده بمانم! بخیل خندید و چیزی به فقیر بخشید!
آوردهاند درویشی به در خانه بخیلی رفت و در زد. بخیل از درون خانه گفت: ای درویش! فردا بیا که قرار است گروهی از دوستان را مهمان کنم و به تو هم سهمی خواهم داد. درویش گفت: امروز مرا سیر کن که تا فردا زنده بمانم! بخیل خندید و چیزی به فقیر بخشید!
تازه های پیامک
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}